مراجعین بیمارستان فوق تخصصی صارم قشر بافرهنگی هستند
فاطمه رشیدفر، پرستار محترم بیمارستان صارم که در حال حاضر در بخش 2 مشغول به فعالیت میباشند
رشیدفر در ابتدای صحبتمان از محل فعالیت و سابقهاش برای ما میگوید:
«از مرداد 98 به صارم پیوستم و در حال حاضر در بستری 2 مشغول به فعالیت هستم و خدا را شکر میکنم که در جمع خانوادهبزرگ صارم هستم. شاید این جمله که میخواهم بگویم تکراری باشد اما من آنقدر کارم را دوست دارم که اگر بارها هم به 25 سال پیش برگردم باز پرستاری را انتخاب میکنم و حاضر به تغییرش نیستم.»
او در ادامه میگوید:
«از روز اولی که به برای مصاحبه صارم آمدم و اولین برخوردی که در بیمارستان دیدم به کار کردن در این مجموعه علاقمند شدم. خانم طاهری، مترون محترم بیمارستان بسیار برخورد خوبی داشتند و همان روز اول از ایشان انرژی مثبتی گرفتم. از ایشان و کلیه کسانی که باعث شدند عضوی از خانوادهی صارم شوم سپاسگزارم. البته بعد از ورود به صارم نیز از جو بیمارستان بسیار خوشم آمد. از اینکه شخصی به نام دکتر صارمی چنین مجموعهای را پدید آورده و آن را به نحو احسن مدیریت میکند، خوشحال بوده و هستم. اینجا نظم وانضباط در کنار دوستی و همکاری توأمان وجود دارد و این بسیار رضایتخبش است.»
از تأثیر شغل پرستاری بر زندگی شخصیاش پرسیدیم:
«خواه ناخواه هر شغلی بر زندگی شخصی ما تأثیرگذار است. مثلاً من که عضوی از کادر درمان هستم در خانه، جمع دوستان و اقوام و … اگر نیازی به کمک من باشد دریغ نمیکنم. نوع کار ما طوری است که گاه و بیگاه و هر ساعتی از شبانهروز ممکن است به آن نیاز باشد و در حد توان سعی میکنم مفید واقع شوم. واقعا پرستاری شغلی است که اگر عاشق آن نباشی نمیتوانی کار کنی. همین چند روز قبل، شیفت شب در صارم بودم و همزمان با پر کردن فرمهای پروندههاکه خیلی هم خسته بودم داشتم فکر میکردم چرا باید اینقدر کار کنم و اساساً چرا باید چنین کار سخت و پرمسئولیتی را انجام بدهم. با خودم فکر میکردم من هر کار دیگری را انجام میدادم هم بیشتر وقت استراحت داشتم و همه به زندگیام میرسیدم. در همین فکرها بودم و مشغول مرور زندگی و کارم بود اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که من نمیتوانم از این کار جدا شوم و این قسمتی جدانشدنی از کار من است. البته من فکر میکنم کارم هم عاشق من است و این ارتباط دوطرفه است. در واقع این کارم است که من را به محل کارم میکشد و نمیتوانم بدون کارم زندگی کنم.»
او در ادامه میگوید:
«همه کارها سختیهای ویژهی خودش را دارد. در پرستاری، شیفتهای کاری متفاوت، دوری از خانواده در روزهای خاص مثل اعیاد مختلف و مسئولیت زیاد آن از سختیهایش است. در کنار این مسائل، برخی بیمارها درک درستی از کار ما ندارند و برخی مواقع صحبتهایی میکنند که خیلی در آن انصاف را رعایت نمیکنند. نکتهی دیگری که در پرستاری وجود دارد عدم تناسب زحمت و سختی آن نسبت به دریافتی میباشد که که در کل کشور این مسأله اپیدمی میباشد اما همه پرستارها با همه این مشکلات با عشق کار میکنند. با عشق شیفتمان را تحویل میگیریم و آن را تحویل میدهیم.
در همین نوروزی که گذشت سال تحویل در بیمارستان بودم و در کنار خانواده حضور نداشتم. دختر من که الان 21 سال دارد با شغل من کنار آمده و بارها گفته که به شغل مادرش افتخار میکند. او میگوید از کلاس اول ابتدایی تا به حال هر وقت میپرسند شغل مادر شما چیست من با افتخار میگویم پرستار است و به خودم میبالیدم که فرزند شما هستم. دخترم به صارم هم آمده و محیط کار و همکاران من را دیده است و عاشق اینجاست. همانطور که گفتم عید در کنار دخترم نبودم اما او از دست من ناراحت نبود. علاوه بر این خستگی کارم را از تن در میآورد و اینکه شغلمان طوری است که اطرافیان به آن افتخار کنند خیلی خوب است. به غیر از موارد انگشتشمار که برخی مردم نسبت به شغل ما دارند اغلب برخوردها احترامآمیز است. مخصوصاً در صارم مراجعین بافرهنگی داریم و از بابت خیالمان راحت است.»
او در پایان گپ و گفتمان میگوید:
«همیشه گفتهام و خواهم گفت تا زمانی که توان کار دارم و صارم مرا بخواهد حتما اینجا خواهم ماند. عاشق اینجا و مخصوصاً جناب آقای دکتر صارمی هستم. ایشان را مثل پدرم دوست دارم و به بودن در مجموعهای تحت مدیریت ایشان به خودم میبالم. علاوه بر ایشان سایر همکاران نیز بسیار محترم و دوستداشتنی هستند. د بخشی از صحبتهایم از خانم طاهری، مترون محترم بیمارستان نام بردم که مثل خواهرم او را دوست دارم.
در کنار ایشان، به سوپروایزرهای بسیار کاربلد و دوستداشتنی صارم ادای احترام میکنم. با توجه به 25 سال سابقهکاریام اما از زمانی که به صارم آمدهام به اندوختههایم افزودهام و باز هم یاد گرفتهام. از مسئول محترم بخشمان نیز تشکر میکنم که همیشه به من لطف داشتهاند. در صارم با همکاری و همیاری همه اعضای آن مسائل و مشکلات را حل میکنیم و در راستای خدمت با کیفیت به بیماران تلاش میکنیم. امیدوارم شخصاً طوری کار کنم که مرا همیشه بخواهند و بتوانم کماکان عضوی از خانوادهی صارم باشم. »