در صارمگشت به سراغ همکار سختکوشمان رفتیم
در صارمگشت به سراغ همکار سختکوشمان رفتیم. خانم زهره قضات. از ایشان خواستیم داستان آمدنشان به صارم را برایمان بگویند.
- من بهمن ماه 94 با صارم آشنا شدم. آگهی استخدام تایپیست را در روزنامه دیده بودم. از همان اول خیلی دوست داشتم که اینجا کار کنم. روزی که آگهی را دیدم برای مصاحبه مراجعه کردم. برای تست تایپ چند ساعتی بیمارستان بودم. از همان موقع از فضای موجود در بیمارستان خوشم آمد و دوست داشتم که در تست تایپ قبول شوم. اینجا محیط امنی دارد. بابت این شرایط و فضای امن، از آقای دکتر صارمی ممنونم. همیشه تلاشم این بوده که پرسنل وظیفهشناسی باشم و بتوانم بهترین خدمات را ارائه دهم.
خاطرهای از روزهای بودنتان در صارم هست که بخواهید بگوئید؟
- صارم و به خصوص واحد تصویربرداری خیلی خاطرهانگیز بوده، هست و انشالله خواهد بود. اینجا کلی خاطرههای تلخ و شیرین داشته اما الان یه خاطرهی خیلی خوب یادم اومد. چند وقت پیش زن و شوهری برای انجام سونوگرافی به صارم مراجعه کردند اما چیزی که براشون اتفاق افتاد این بود که متوجه شدن، خانم بعد از 10 سال به طور طبیعی دوقلو باردار است. واقعا برای همهی ما خاطرهی خوبی شد. آنقدر خوشحال بودند که همان موقع یه جعبه شیرینی گرفتند و ما را در خوشحالی خودشان شریک کردند. شیرینی را در بیمارستان پخش کردند و با خوشحالی عمیقی صارم را ترک کردند.
موردی هست که بخواهید بگوئید؟ حرف ناگفتهای مانده؟
- صارم برای من تجربهی خوبی شده است. همکاران و پرسنل همگی خوب هستند. روابط دوستانهای داریم. فقط خواهشمندم شرایط ما را در واحد تصویربرداری درک کنند. ما سعی میکنیم به همهی همکاران و مراجعهکنندگان محترم بهترین خدمات را ارائه
نمائیم.
سپاسگزاریم که با ما همکلام شدید. امیدوارم روزهای خوب بیشتری در انتظارتان باشد و به خاطرههای خوب شما در صارم افزوده بشه.
- من هم از شما سپاسگزارم بابت این مکالمهی دوستانه. خسته نباشید.